دل نوشته های سپید

به نام خالق عشق

هم بازی کودکی هایم سلام مرا میشناسی؟؟؟ همان دخترک کوچکی هستم که اکنون دل به تو داده

و جز تو همه برایش غریبه هستن و نا آشنا ....

دل آشوبم از این همه بی تابی !!!نمی دانی چقدر سخت است همه ی دنیایت خلاصه شود به یک

محوطه چند متری دانشگاه ویک کوچه باریک که آن سویش به جایی ختم می شود که نیمی از وجودت آن جاست

چشمانم را می بندند تا مبادا موج نگاهت دلم را هوایی کند با انصاف با گوشهایم چه کنم

امشب سخت ترین لحظه ها با من همراه است قانع بودم به خیال بودنت دنیای بی رحم آن را هم از من خواهد گرفت

برای داشتنت عاشقانه غرورم را شکستم  اما نمی دانستم این شکستن به قیمت از دست دادن تو خواهد بود

بی انصاف کاش بودی در لحظه هایی که تردیدماندن ورفتن وجودم را به آتش کشیده ...

 



نظرات شما عزیزان:

رعنا
ساعت19:47---13 بهمن 1392
سلام سپید منم باآقامون موافقم عالی مینویسی.دوست جونیه خودمی دیــــــــــــگه

محمدرضا
ساعت16:59---7 دی 1392
سلام آبجي سپيده.....متنت خيلي زيباست......

دل خراب من دگر خرابتر نميشود كه خنجر غمت از اين خرابتر نميزند...... رسم زمونه اينه هرچقدر يكي رو دوس داشته باشي ازت دور تر ميشه....
پاسخ:سلام مرسی نظر لطفتونه دنیا همینه ...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 4 دی 1392برچسب:,ساعت22:32توسط sepideh | |